داستان کوتاه حکیم و چوپان
حكيمى در بیابان به چوپانی رسید و گفت:
چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟
چوپان در جواب گفت:
آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام.
حكيم گفت:
داستان کوتاه حکیم و چوپان
خلاصه دانشها چیست ؟
چوپان گفت:
پنج چیز است:
– تا راست تمام نشده دروغ نگویم
– تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم
– تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم.
– تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم.
– تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم
حكيم گفت:
حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب علم و حکمت سیراب شده..
[button color=”primary” size=”medium” link=”https://mosbat.net/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%da%a9%d8%b3%d9%be%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%ad%d8%a7%d9%81%d8%b8/” icon=”” target=”true” nofollow=”false”]داستان کوتاه خاکسپاری حافظ[/button]
[button color=”primary” size=”medium” link=”https://mosbat.net/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b4%d9%81-%d9%be%d9%86%db%8c-%d8%b3%db%8c%d9%84%db%8c%d9%86/” icon=”” target=”true” nofollow=”false”]داستان کوتاه زندگی کاشف پنی سیلین[/button]