داستانسرگرمی

داستان کوتاه مرد فقیر و بقال

داستان کوتاه مرد فقیر و بقال

داستان کوتاه مردفقیر و بقال ، سایت مثبت

مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره میگرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر میفروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ

های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال

به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر

عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن

داستان کوتاه مرد فقیر و بقال

آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم

و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید.

یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته می شود.

داستان کوتاه چوپان و حکیم داستان کوتاه خاکسپاری حافظ لذت زندگی

Reza Magh

رضا از زمانی که با کامپیوتر و اینترنت آشنا شده است شیفته ی این دنیا است ، علاقه زیادی به بحث های علمی و بحث آزاد در مورد مسایل اجتماعی ، فرهنگی دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *